سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : سه شنبه 91/12/22 | 1:40 عصر | نویسنده : علی اصغربامری

به نام خدا

در آغوش پیامبر (ص )

هـرگـاه مـجـمـوع عمر امام ـ علیه السلام ـ را به پنج بخش قسمت کنیم , نخستین بخش آن را زندگى امام پیش از بعثت پیامبر تشکیل مى دهد.
عـمر امام در این بخش از ده سال تجاوز نمى کند, زیرا لحظه اى که حضرت على ـ علیه السلام ـ دیـده بـه جـهان گشود بیش از سى سال از عمر پیامبر (ص ) نگذشته بود; وپیامبر در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شد.
(5)حـسـاسـترین حوادث زندگى امام در این بخش همان شکل گیرى شخصیت حضرت على ـ علیه السلام ـ وتحقق ضلع دوم از مثلث شخصیت وى به وسیله پیامبر است .
این بخش از عمر, براى هر انسانى , از لحظه هاى حساس وارزنده زندگى او شمرده مى شود.
شـخصیت کودک در این سن , همچون برگ سفیدى , آماده پذیرش هر شکلى است که بر آن نقش مـى شـود; وایـن فـصل از عمر, براى مربیان وآموزگاران , بهترین فرصت است که روحیات پاک وفـضایل اخلاق کودک را که دست آفرینش در نهاد او به ودیعت نهاده است پرورش دهند واو را با اصول انسانى وارزشهاى اخلاقى وراه ورسم زندگى سعادتمندانه آشنا سازند.
پیامبر عالیقدر اسلام , به همین هدف عالى , تربیت حضرت على ـ علیه السلام ـ را پس از تولد او به عهده گرفت .
هـنـگـامـى کـه مـادر حضرت على ـ علیه السلام ـ نوزاد را خدمت پیامبر آورد با علاقه شدید آن حضرت نسبت به کودک روبرو شد.
پـیـامـبـر از وى خواست که گهواره حضرت على را در کنار رختخواب او قرار دهد از این جهت , زندگانى امام از روزهاى نخست با لطف خاص پیامبر توام شد.
نه تنها پیامبر گهواره حضرت على را در موقع خواب حرکت مى داد, بلکه در مواقعى از روز بدن او را مـى شـسـت وشـیر در کام او مى ریخت , ودر موقع بیدارى با او با کمال ملاطفت سخن مى گفت .
گاهى او را به سینه مى فشرد ومى گفت :این کودک برادر من است ودر آینده ولى ویاور ووصى وهمسر دختر من خواهد بود.
بـه سـبـب علاقه اى که به حضرت على داشت هیچ گاه از او جدا نمى شد وهر موقع از مکه براى عـبـادت بـه خـارج شـهر مى رفت حضرت على ـ علیه السلام ـ را همچون برادر کوچک یا فرزند دلبندى همراه خود مى برد.
(1)هدف از این مراقبتها این بود که دومین ضلع مثلث شخصیت حضرت على ـ علیه السلام ـ, که همان تربیت است , به وسیله او شکل گیرد وهیچ کس جز پیامبر در این شکل گیرى مؤثر نباشد.
امـیـر مـؤمـنان در سخنان خود خدمات ارزنده پیامبر (ص ) را یاد کرده , مى فرماید:و قد علمتم مـوضـعـی مـن رسول اللّه (ص ) بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة , وضعنی فی حجره و ا نا ولد یـضـمـنی ا لى صدره و یکنفنی فی فراشه و یمسنی جسده و یشمنی عرفه و کان یمضغ الشی ء ثم یلقمنیه .
(1) شما اى یاران پیامبر, از خویشاوندى نزدیک من با رسول خدا ومقام (احترام )مخصوصى که نزد آن حضرت داشتم کاملا آگاه هستید ومى دانید که من در آغوش پر مهر او بزرگ شده ام ; هنگامى کـه نـوزاد بودم مرا به سینه خود مى گرفت ودر کنار بستر خود از من حمایت مى کرد ودست بر بدن من مى مالید, ومن بوى خوش او را استشمام مى کردم , و او غذا در دهان من مى گذاشت .

پیامبر اکرم (ص ) حضرت على را به خانه خود مى برد

از آنـجـا که خدا مى خواهد ولى بزرگ دین او در خانه پیامبر بزرگ شود وتحت تربیت رسول خدا قرار گیرد, توجه پیامبر را به این کار معطوف مى دارد.
مورخان اسلامى مى نویسند:خشکسالى عجیبى در مکه واقع شد.
ابوطالب , عموى پیامبر, با عایله وهزینه سنگینى روبرو بود.
پـیـامـبـر بـا عـموى دیگر خود, عباس , که ثروت ومکنت مالى او بیش از ابوطالب بود به گفتگو پـرداخـت وهـر دو تـوافـق کـردند که هرکدام یکى از فرزندان ابوطالب را به خانه خود ببرد تا در روزهاى قحطى گشایشى در کار ابوطالب پدید آید.
از این جهت عباس , جعفر را وپیامبر اکرم (ص ) حضرت على را به خانه خود بردند.
(2)ایـن بـار کـه امیر مؤمنان به طور کامل در اختیار پیامبر قرار گرفت از خرمن اخلاق وفضایل انسانى او بهره هاى بسیار برد وموفق شد تحت رهبرى پیامبر به عالیترین مدارج کمال خود برسد.
امـام ـ عـلـیـه السلام ـ در سخنان خود به چنین ایام ومراقبت هاى خاص پیامبر اشاره کرده , مى فرماید:ولقد کنت ا تبعه اتباع الفصیل ا ثر ا مه یرفع لی کل یوم من ا خلاقه علما ویا مرنی بالاقتداء به .
(1)مـن به سان بچه ناقه اى که به دنبال مادر خود مى رود در پى پیامبر مى رفتم ; هر روز یکى از فضایل اخلاقى خود را به من تعلیم مى کرد ودستور مى داد که ازآن پیروى کنم .

حضرت على در غار حرا

پـیـامـبـر اسلام (ص ) پیش ازآنکه مبعوث به رسالت شود, همه ساله یک ماه تمام را در غار حرا به عـبادت مى پرداخت ودر پایان ماه از کوه سرازیر مى شد ویکسره به مسجد الحرام مى رفت وهفت بار خانه خدا را طواف مى کرد وسپس به منزل خود باز مى گشت .
در ایـنجا این سؤال پیش مى آید که با عنایت شدیدى که پیامبر نسبت به حضرت على داشت آیا او را هـمـراه خـود بـه آن مـحل عجیب عبادت ونیایش مى برد یا او را در این مدت ترک مى گفت ؟
قراین نشان مى دهد از هنگامى که پیامبر اکرم (ص ) حضرت على ـ علیه السلام ـ را به خانه خود برد هرگز روزى او را ترک نگفت .
مـورخـان مى نویسند:على آنچنان با پیامبر همراه بود که هرگاه پیامبر از شهر خارج مى شد وبه کوه وبیابان مى رفت او را همراه خود مى برد.
(2)ابـن ابى الحدید مى گوید: احادیث صحیح حاکى است که وقتى جبرئیل براى نخستین بار بر پیامبر نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت على در کنار حضرتش بود.
آن روز از روزهاى همان ماه بود که پیامبر براى عبادت به کوه حرا رفته بود.
امـیر مؤمنان , خودد ر این باره مى فرماید:((ولقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فا راه ولا یراه غیری )).
(1)پیامبر هر سال در کوه حرا به عبادت مى پرداخت وجز من کسى او را نمى دید.
ایـن جـمـلـه اگر چه مى تواند ناظر به مجاورت پیامبر در حرا در دوران پس از رسالت باشد ولى قـراین گذشته واینکه مجاورت پیامبر در حرا غالبا قبل از رسالت بوده است تایید مى کند که این جمله ناظر به دوران قبل از رسالت است .
طـهـارت نـفسانى حضرت على ـ علیه السلام ـ وپرورش پیگیر پیامبر از او سبب شد که در همان دوران کـودکـى , بـا قـلب حساس ودیده نافذ وگوش شنواى خود, چیزهایى را ببیند واصواتى را بشنود که براى مردم عادى دیدن وشنیدن آنها ممکن نیست ; چنانکه امام , خود در این زمینه مى فرماید:((ا رى نور الوحی و الرسالة و ا شم ریح النبوة )).
(2)من در همان دوران کودکى , به هنگامى که در حرا کنار پیامبر بودم , نور وحى ورسالت را که به سوى پیامبر سرازیر بود مى دیدم وبوى پاک نبوت را از او استشمام مى کردم .
امـام صادق ـ علیه السلام ـ مى فرماید:امیر مؤمنان پیش از بعثت پیامبر اسلام نور رسالت وصداى فرشته وحى را مى شنید.
در لـحـظه بزرگ وشگفت تلقى وحى پیامبر به حضرت على فرمود:اگر من خاتم پیامبران نبودم پـس از مـن تـو شـایـستگى مقام نبوت را داشتى , ولى تو وصى ووارث من هستى , تو سرور اوصیا وپیشواى متقیانى .
(1)امـیـر مؤمنان در باره شنیدن صداهاى غیبى در دوران کودکى چنین مى فرماید:هنگام نزول وحـى بـر پـیامبر صداى ناله اى به گوش من رسید; به رسول خدا عرض کردم این ناله چیست ؟
فـرمـود: این ناله شیطان است وعلت ناله اش این است که پس از بعثت من از اینکه در روى زمین مورد پرستش واقع شود نومید شد.
سـپـس پـیـامبر رو به حضرت على کرد وگفت :((ا نک تسمع م ا ا سمع و ترى م ا ا رى , ا لا ا نک لست بنبی و ل کنک لوزیر)).
(2)تـو آنـچـه را که من مى شنوم ومى بینم مى شنوى ومى بینى , جز اینکه تو پیامبر نیستى بلکه وزیر ویاور من هستى .
ریال فروغ ولایت تاریخ تحلیلى زندگانى امیرمؤمنان على تالیفاستاد محقق , آیة اللّه جعفر سبحانیـ دام ظـله ـنشرمؤسسه امام صادق قمم 1ـ نهج البلاغه , کلمات قصار, شماره 117; به جاى ((فیک )), فی )) است .
1و2ـ مجمع البیان , ج4 ,ص 37.